شعر، فریاد، رهایی

متن مرتبط با «کارگر» در سایت شعر، فریاد، رهایی نوشته شده است

روز کارگر

  • بار سنگدست خشتپا ستون ترک ترک فرسودهکمر چون چفته های مو دو تا از بارکف پا مثل قلب عاشقان خونیننگاه از عاطفه سرشارولی غمگین و محنت بارپدر در بغض‌های خیس و خون آلود من دیگر نمی‌گنجدپدر در دستهایش بوسه زاری نیک می بایدنه این دستان چون خشتی که چاک خستگی دارد.آهش را پشت دود سیگار بیرون می‌دهدبی صدا، پنهانچنان که هرچه گوش کنی نشنویآرام گام برمی‌دارد، تو بگویی اطمینان، نه خستگیمردانگی را در کجا می‌جویی؟در شعرهای حماسی؟در چاک چاک شمشیر؟در شیهه اسب؟در گرومب گرومب و اسلحه و خمپاره؟مردانگی در دستان کارگر استدر استخوانی که تیر می‌کشددر دستی که خلیده می‌شود و نمی‌ایستد از تقلادر پایی که می‌لنگددر دردی که در گفتن نمی‌گنجد . . .آه ... بغض من چرا امان نوشتن نمی‌دهد ...ما قد کشیده‌ایم تا دوردستها را بینیمچشمانمان کور شده استگزگز پا و اندوه درد نامتناهی نان را نمی‌بینیمما با چشمهای کور، از دو راهی‌های بی حاصل و دورهای باطل برمی‌گردیم...#مهدی_مرسلی + نوشته شده در شنبه بیست و هشتم اسفند ۱۴۰۰ ساعت 11:44 توسط م.سهیل (مهدی مرسلی)  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • رفاهی نامه

  • صندوق رفاه هی مرا داد فشار اقساط مرا نداده‌ای، زود بیار هر روز پیامکی فرستاد خفن تا طاق نمود طاقت این من زار با او بنوشتم آه صندوق گلم قربان ادا و نازت و چشم خمار من قرض نمودم و نمودم تحصیل تا بیش شود مواجبم مگر در سر کار اکنون که گرفته‌ام به دستم مدرک خوشحال نموده‌ام همه ایل و تبار آورده‌ام و نهادمش بر کوزه حتما تو شنیده ای حدیثش، بسیار امروز شده زمان پس دادن قسط آه . . . این کف دست من، بکن در انظار دولت بدهد به من حقوقی اندک اندک تر از آن قسط که ناید به شمار وام استده ام من از هزاران چون تو هر یک بنهاده بر گلویم مسمار زن گفته که باز عیدمان نزدیک است باید ,آیین نامه رفاهی,آيين نامه رفاهي شرکت نفت,آیین نامه رفاهی کارکنان,آیین نامه رفاهی پرسنل,آیین نامه رفاهی کارکنان شهرداری,آیین نامه رفاهی کارگران,شیوه نامه رفاهی,آیین نامه رفاهی کارکنان دولت,ثبت نامه رفاهی,آیین نامه رفاهی کارکنان بانکها ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها