نرو لعنتی

ساخت وبلاگ
سر کوچه ها دار بود و درخت
تو خونه، تو و چادر و بند رخت
خیابون پر از سیم و تیر و چراغ
رو هر تیر زیبایی یک کلاغ
تو بودی من و رفتن و خستگی
غم و درد و داغو نباید بگی
حالا هی تو رو می‌کنم جستجو
تو آینه، تو کوچه، توی آب جو
می خوام هی بگم بی تو آرومم و . . .
ندارم غم و غصه و ماتم و . . .
ولی لعنتی چشم من خیسه خب
یه بارم بیا خونه، تنها یه رب
بذار تا چشاتو تماشا کنم
همه درد و رنجامو حاشا کنم
بذار هی بمیرم واست زنده شم
بذار باز تو بازیت بازنده شم
تموم شد، همین بود، هر چی که بود
من و قصه تو، یکی بود که بود
یکی بود و رفت و من و چشم خیس
کسی که کمی بود و امروز نیس
دیگه هیچ حسی ندارم بهت
یه جور بدی بی خیالم بهت
برو، زیر بارون نمونی یه وقت
تو سرما، خیابون نمونی یه وقت
یه موقع نگیرن سر راهتو
نیفتن اراذل به دنبال تو
دلت تنگ نشه یهویی نیمه شب
مریضی نگیری، نسوزی تو تب
برو، باز یادم رفت، رفتی ... ، نرو
کدوم احمقی گفت، بهت که برو.
برچسب‌ها: دار, آینه, کلاغ, چشم خیس, لعنتی
+ نوشته شده توسط م.سهیل (مهدی مرسلی) در چهارشنبه ششم اردیبهشت ۱۳۹۶ و ساعت 10:40 |
شعر، فریاد، رهایی...
ما را در سایت شعر، فریاد، رهایی دنبال می کنید

برچسب : نرو,لعنتی, نویسنده : 0mimsoheile بازدید : 251 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 2:55